امام خمینی(س): در جنگ تحمیلی، ثابت شد که ارتش نیرومند است

یکی از امور که باز خیر بود برای ما اینکه دولت عراق فهمید که با کی طرف است.اینها دائماً هی پیش خودشان می‌گفتند که ما اگر - همچو خیالات می‌بافتند که اگر ما حمله به ایران بکنیم، در همان حمله اول، دیگر کار تمام است و ما می‌رویم برای مرکز ایران و همه جا. حالا فهمیدند که نه، مسئله اینطور نیست. در عین حالی که ما باز به مردم اجازه ندادیم و آن بسیج عمومی را اجازه ندادیم، الآن مع ذلک، فهمیدند اینها که خیر، کاری از آنها بر نمی‌آید و اگر دولت ایران بخواهد، آنها را ان شاء الله، بزودی از بین می‌برد.

عصر خبر: به مناسبت وقوع جنگ تحمیلی گروهی از مردم مرزنشین کشور با امام خمینی(س) دیدار داشتند. این دیدار که در جماران در هشتم مهر 1359 اتفاق افتاد.بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در خصوص برکات جنگ و پایداری و فداکاری ملت در جنگ سخنرانی کردند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آستان،متن این سخنرانی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
رسوایی گروهکهای مدّعی طرفدار خلق در جنگ
بعضی قضایاست که انسان گمان می‌کند که این شرّ است، لکن به حسب واقع، خیر است. در این قضایای اخیر، که دولت جابر عراق تحمیل کرد بر ایران، باید بگویم: «الخَیْرُ فی ما وَقَعَ» (۱) برای اینکه چند مطلب را ثابت کرد: یکی اینکه ضدانقلاب در ایران شایعه می‌کردند که ارتش ایران ارتشی است که از بین رفته و دیگر نمی‌تواند در مقابل دشمنها مقاومت کند و شایعه افکنی می‌کردند، بلکه ابتدائاً می‌گفتند که اصلاً ارتش لازم نیست، ارتش باید به هم بخورد و بعد از سر، یک مسائلی شروع بشود. در این جنگ تحمیلی، ثابت شد که ارتش نیرومند است و ارتش با سایر قوای مسلّحه با هم هستند؛ تفاهم دارند؛ با هم می‌جنگند و همه کسانی که در ارتش هستند، در رأس ارتش هستند، وفا دارند. این خود یک خیری بود که جلوی شایعات را گرفت.
یک جهت دیگر اینکه این اشخاصی که ادعا می‌کنند و ادعا می‌کردند که ما طرفدار مظلومین هستیم، طرفدار خلق هستیم، فدایی خلق هستیم، مجاهده برای مردم می‌کنیم، ثابت شد به اینکه همه این حرفها، صحبتهای خلاف واقع بوده است و الآن که کشور ایران با حزب بعث منحط در جنگ هستند، الآن از آنها هیچ خبری نیست و آنها باز به فسادهایی که اندیشه می‌کردند، ادامه دارند می‌دهند. لکن بر آنها هم ثابت شد که اگر خیر در آن چیزی است که واقع می‌شود.یک روزی دولت ایران بخواهد شرّ آنها را بکَند، با یک یورش همه آنها را از بین می‌برد. این هم یکی از خیراتی بود که برای ما در این جنگ، در این جنگ تحمیلی حاصل شد.
یکی دیگر اینکه منتشر می‌کردند و دائماً می‌گفتند که انقلاب در اول یک چیزی داشت: مردم با هم بودند و حالا دیگر نیستند با هم، با هم مختلف هستند. از این حرفهای نامربوط که هی دائماً می‌گفتند. باز در این جنگ ثابت شد که سرتاسر کشور با هم هستند و مردم به همان روح انقلابی باقی هستند و الآن از همه جاهایی که جوانهای ما هستند، از همه اقطار کشور، پیشنهاد می‌کنند که به جنگ بروند، لکن احتیاجی نیست الآن به جنگ آنها و اگر – خدای نخواسته – یک وقت احتیاج شد، آن وقت معلوم می‌شود که چه خواهد شد. اینها از اموری بود که خیر بود برای ما.
جنگ منشأ ظهور فعالیت و تحرک
علاوه اصل جنگ، که واقع می‌شود، ولو تحمیلی است این جنگ، لکن جنگ وقتی که واقع می‌شود، انسان را از آن خستگی و از آن چیزهایی که سست می‌کند انسان را، از آن سستیها و خستگیها بیرون می‌آید و فعالیت می‌کند و جوهره انسان، که باید همیشه متحرک و فعال باشد، بروز می‌کند. در استراحت و در راحت و در این امور، انسان هی کسل می‌شود، هی خمود می‌شود، قوای انسان خمود می‌شود، خصوصاً آنهایی که به عیّاشی عادت دارند یا به رفاه عادت دارند، آنها دیگر بدتر خواهند شد. لکن وقتی که جنگی در کار می‌آید و حماسه‌ای وجود پیدا می‌کند و تاریک می‌شود شب و روشن می‌شود روز و توپ انداخته می‌شود و اینها، انسان را از آن حال خمودی و از آن حال سستی بیرون می‌کند و انسان آن واقع خودش را، که فعال است و متحرک، آن واقع را بروز می‌دهد.
یکی از امور که باز خیر بود برای ما اینکه دولت عراق فهمید که با کی طرف است.اینها دائماً هی پیش خودشان می‌گفتند که ما اگر – همچو خیالات می‌بافتند که اگر ما  حمله به ایران بکنیم، در همان حمله اول، دیگر کار تمام است و ما می‌رویم برای مرکز ایران و همه جا. حالا فهمیدند که نه، مسئله اینطور نیست. در عین حالی که ما باز به مردم اجازه ندادیم و آن بسیج عمومی را اجازه ندادیم، الآن مع ذلک، فهمیدند اینها که خیر، کاری از آنها بر نمی‌آید و اگر دولت ایران بخواهد، آنها را ان شاء الله، بزودی از بین می‌برد.
تفاوت قوای مسلح ایران با عراق
عمده حرف این است که فرق است مابین قوای مسلّح ایران با قوای مسلّح عراق، فرق است ما بین فرماندهان قوای مسلّح ایران با فرماندهان قوای مسلّح عراق و آن این است که اینها به اسلام فکر می‌کنند و روی قواعد اسلام می‌خواهند عمل بکنند، و لهذا، به شهرهایی که دفاع ندارند، به مردم بازار و به مردم و فقرای جاهای دیگر کاری ندارند و فقط اگر الزام پیدا کردند که یک مثلاً، توپی بیندازند، یک بمبی بیندازند، به همان مراکزی که مراکز قدرت شیطانی است، اینها هجوم می‌کنند. لکن فرماندهان عراق از خدا بی خبرند، اعتقادی به این مسائل ندارند. لهذا، توی شهرها می‌اندازند بمبهایشان را، در خرمشهر، در اهواز، در این جاها، شهرها را هدف قرار می‌دهند و ما دستمان بسته است از این جهت که نمی‌خواهیم مردم عادی و مردم بی‌گناه تلف بشوند و آنها دستشان باز است از باب اینکه اعتقاد به آن چیزهایی که در اسلام مطرح است، آن چیزهایی که «انسان بما أنّه انسان» (۱) می‌فهمد، آن چیزهایی که شرف انسان اقتضا می‌کند، آنها این مسائل پیششان مطرح نیست. آنها همان پیش بردن و رفتن و زدن و اینطور چیزها، لکن اینطور نیست که مملکت ایران نتواند اینها را از بین ببرد، لکن می‌خواهد قدم به قدم پیش برود که مبادا بی‌گناهها – خدای ناخواسته – زیر پا بروند. ما باید روی قواعد اسلامی عمل بکنیم. قدم قدم پیش رفتیم، تکه تکه جلو رفتیم و آنها خیال کردند قدرتی در کار نیست.حالا فهمیدند آنها که نه، قدرت هست، لکن قدرتمندان اینجا روی یک قواعد عمل می‌کنند و انسان بدانگونه که انسان است.
قدرتمندان اشرار روی یک قواعد دیگر عمل می‌کنند. لهذا، آنها مراکز جمعیت را هر جا پرجمعیت است آنها به توپ می‌بندند یا نارنجک می‌اندازند. اینها می‌خواهند همان هدفهایی که مربوط به قوای مسلّحه آنهاست [سقوط] بکند.
فریبکاری صدام در عمل به ظواهر اسلام
بنابراین، در این جنگ – یک، خیلی از امور، که بعضی دیگرش هم هست البته – خیلی از امور معلوم شد. باز خوب شد که صدام حسین را به ظواهر اسلام کشانده؛ برای اینکه این روزها می‌گویند نماز هم می‌خواند! توی مسجد هم می‌رود! این همان کارهایی بود که محمدرضا می‌کرد، عیناً همان. اینها از یک آخور ارتزاق می‌کنند. آن هم یکوقتی که پیش می‌آمد، بدترین فحشها را به علمای اسلام می‌داد و به اسلام هیچ کار نداشت، ضربه می‌زد. یکوقت که ضعیف و بیچاره می‌شد، می‌رفت نماز می‌خواند و در حرم حضرت رضا می‌رفت و نماز می‌خواند و از این بساط درمی‌آورد. حالا ایشان هم که همه ملت عراق می‌شناسند او را کی هست، نمی‌دانند که ایشان که حالا هم می‌خواهد نماز بخواند و در مسجد برود، کی را می‌خواهد بازی بدهد. ملت عراق را می‌خواهد بازی بدهد. ملت عراق ایشان را ماهیتش را می‌شناسد. ماها را هم می‌خواهد بازی بدهد. ماها هم ماهیتش را می‌شناسیم. 
کسانی که آن‌ور دنیا هستند، در امریکا و اروپا هستند، اگر بعضی اشخاص پیدا بشوند نشناسند این را، ممکن است. اما آنجاهایی که ایشان هستند مثل بغداد و – عرض بکنم که – عراق، مردم ایشان را می‌شناسند. مردم سالهای دراز با این حزب بعث زندگی کردند و از این حزب بعث، اینها صدمه‌ها دیدند. این آدمی که حالا دارد می‌گوید من مسلمان هستم و ما در مقابل کفّار داریم جنگ می‌کنیم، این آدم همان آدمی است که برای اربعین، وقتی که زوّار حضرت سیدالشهدا حرکت کردند، آنها را به توپ و تفنگ بستند و آنقدر جنایت کردند. دیگر ملت عراق با اینکه این جنایات را از شما دیده، باور می‌کند که شما یک آدم دینی باشید؟
در هر صورت، جنگ خیلی خوب است از یک جهت و آن این است که انسان را،شجاعتی که در باطن انسان است بروز می‌دهد و تحرک برای انسان حاصل می‌شود.انسان از آن خمودی بیرون می‌آید. ملت ایران باید توجه داشته باشند که برای اسلام دارند خدمت می‌کنند. فرق مابین ما و آنها این است که ما انگیزه‌مان اسلام است.اشخاصی که در اسلام خدمت کردند و جنگ کردند و فداکاری کردند، از صدر اسلام تا حالا تاریخشان محفوظ است. پیغمبر اکرم از همه این گرفتاریهایی که ما داشتیم بیشتر گرفتاری داشت. چندین ماه یا چند سال در حبس بود ایشان. در شعب ابوطالب  محصور بود و مع ذلک، مقاومت کرد و باید مقاومت کند. و ملت ایران مقاومت می‌کند و باید مقاومت کند. ارتش ایران و پاسدارها و سایر قوای مسلّحه باید قدرتمندی خودشان را نشان بدهند و باید اینها [را] سرکوب کنند، این قدرت پوشالی امثال صدام حسین و اینها [را.باز معلوم شد به اینکه این عروسک چه عروسکی است که هر جوری می‌خواهند حرکتش می‌دهند، هر روزی حرکتش می‌دهند، به یک جور حرکت می‌دهند. این هم باز معلوم شد و بسیاری از چیزهای دیگر در این جنگ معلوم شد.
منبع:صحیفه امام جلد سیزده ص252

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک