کرونا، ضعف درونی تمدن غرب را عیان کرد/ نظم جهانی جدید در پساکرونا

استاد دانشگاه امام صادق(ع) گفت: با بحران کرونا مشکلات تمدن غرب به شدت نشان داده شد و این چیزی نیست که از بیرون به آن تحمیل شود، این همان ضعف درونی این تمدن است که وجود دارد.

کرونا، ضعف درونی تمدن غرب را عیان کرد/ نظم جهانی جدید در پساکرونایکی از وجوهی که در کشاکش بحران کرونا مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است تأثیرات تمدنی این مسئله است. سوال این است که بحران کرونا چه تأثیراتی می‌تواند بر تاریخ یا تمدن بشری داشته باشد. آیا می‌توان از بحران کرونا بروز یک نظم جهانی جدید را متوقع بود؟

در گفتگو با محمدهادی همایون، استاد دانشگاه امام صادق (ع) به بررسی این موضوع پرداختیم. متن زیر مشروح گفتگوی مهر با این استاد دانشگاه است؛

*با بررسی تغییر جهت تاریخ تحت تأثیر چند اپیدمی و پاندمی، -از شبه طاعون مصر باستان تا آنفولانزای اسپانیایی- می‌توان دریافت که کرونا نیز از این حیث می‌تواند بر تغییر تاریخ اثرگذار باشد. سوال این است که چگونه کرونا تاریخ را تغییر می‌دهد؟

به نظرم یک مبنایی را باید مطرح و توافق کنیم و آن اینکه در چارچوب نگاه دینی، پدیده‌ای مثل کرونا که ما در علوم اجتماعی به آن بحران می‌گوئیم، نامش ابتلاء و فتنه است. فتنه و ابتلاء کاملاً یک نام قرآنی است نه به معنای اینکه شر باشد. شر یکی از سازوکارهای الهی است برای ایجاد تعادل در خلقت و کشاندن کل خلقت و آفرینش به سمت آن مقصد نهایی که دارد.

فتنه‌ها و ابتلائات وزنه‌های تعادلی هستند، -صرفنظر از اینکه بگوییم انسان یا طبیعت یا خدا آن را ایجاد کرده-، که انحرافاتی که در زندگی ما نسبت به قانون تکوین اتفاق می‌افتد را به تعادل دوباره ای برمی گرداند

فتنه‌ها و ابتلائات وزنه‌های تعادلی هستند، -صرفنظر از اینکه بگوییم انسان یا طبیعت یا خدا آن را ایجاد کرده-، که انحرافاتی که در زندگی ما نسبت به قانون تکوین اتفاق می‌افتد را به تعادل دوباره ای برمی گرداند. اینکه امور را بین خداوند و خودمان و طبیعت تقسیم کنیم به نظر می‌رسد یک نوع شرک است، در هر حال همه این اتفاقات ذیل برنامه الهی در حال وقوع است، چه ما مقصر و موجد آن باشیم یا طبیعت.

ابتلائات وزنه‌های تعادلی هستند که آن قسمت‌هایی را که از جاده اصلی خارج شده، چه در زندگی چه در طبیعت و چه در رفتارهایمان و چه در زندگی کلان ما که به نام تمدن آن را می‌شناسیم، سعی می‌کنند به حالت اصلی خود بازگردانند. اگر قرار است که کرونا چنین نقشی را ایفا کند، قاعدتاً ما باید به دنبال پیدا کردن یک انحراف جدی در نوع رفتار تمدنی مان باشیم که سبب شده در این سطح بسیار گسترده و عمیق یک فتنه‌ای که می‌توان نام آن را فتنه تمدنی یا تمدن ساز نام نهاد، اقتضا داشته که ایجاد شود و این فتنه بتواند ما را دوباره به آن وضعیت متعادل بازگرداند و این یعنی یک اصلاح به شدت بزرگ و جدی در عرصه تمدن و رفتن به سمت یک تمدن نوین که توضیح خواهم داد، همان تمدن نوین اسلامی است.

مشکلات تمدن غرب به شدت نشان داده می‌شود و این چیزی نیست که از بیرون به آن تحمیل شود، این همان ضعف درونی این تمدن است که وجود دارد. صرف‌نظر از اینکه مثلاً این وضعیت جدید آمریکا و بحران اجتماعی ای که ایجاد شده به چه دولت و رئیس جمهوری منتهی شود و یا اینکه می‌تواند اساساً چنین حکومت و جامعه‌ای را بحران زده کند و به زمین بزند، -فعلاً نمی‌خواهیم به این بپردازیم- اما باید به ترس و وحشتی که در آن جامعه برای احتمال قحطی و بحران‌ها ایجاد شده اشاره کرد، که این خود یک شکست بزرگ تمدنی است.

به نظر می‌رسد که بحران کرونا یا ادامه این بحران-که باید منتظر آن باشیم چون اتفاقات پشت سر هم در حال رخ دادن است و از لحاظ تمدنی هم قابل بررسی است- نهایتاً به سقوط تمدن غرب و برآمدن تمدن جدیدی که تمدن نوین اسلامی است، منجر خواهد شد.

*همه ما در جامعه تابع قوانین ناپیدایی هستیم که زندگی ما را سامان داده و یا به نحوی آنرا متأثر می‌کند. اینها سنت‌های طبیعی جوامع است. دین و فلسفه و علم تلاش کرده‌اند این سنت‌ها را از دل تاریخ و جامعه بیرون کشند و معرفی کنند. اکنون در این بلای ناگواری که کشورهای مختلف را درگیر کرده، بسیاری از مواقع اگر به اثرات ریز و درشت ابتلائات بر حیات اجتماعی فکر کنیم، به این نتیجه می رسیم جامعه کنونی ما از خصوصیات لازم برای زندگی در شرایط امن کم بهره است. چرا؟

از نگاه اسلامی ما تفاوتی بین دین، فلسفه و علم و دستاوردهای آنها از جهت انطباق با واقعیت نمی‌دانیم و همه آنها را لایه‌های مختلف معرفت می‌دانیم که در سطوح مختلف معرفتی روی هم سوار شده و هر کدام با سلطه بر رتبه پایین‌تر در رتبه پایین‌تر سرریز می‌کند. یعنی هیچ منافاتی بین دستاورهای علم تجربی با فلسفه و دستاوردهای فلسفی با گزاره‌های دینی وجود ندارد و اگر ما این جاها تعارضی می‌بینیم باید برگردیم تا ببینیم اشتباه از کجا وارد این سلسله معرفتی شده است.

چیزی که به نام سنت‌ها در دین وجود دارد قوانین عام و به شدت محکم و جدی هستند که خودشان را تا پایین‌ترین سطوح علم تجربی می‌کشانند و نشان می‌دهند. ما فرمول‌های خیلی مهمی در دین و گزاره‌های دینی داریم. مثلاً اینکه هر وقت بندگان خدا گناهان جدیدی ایجاد کنند بلاهای جدیدی هم بر آنها وارد می‌شود، این یک قانون به شدت مهم است.

ما در دوره‌ای از دوران مدرن، انفکاک این چند سطح معرفتی را شاهد بودیم و به نظر می‌رسد که اکنون که در حال بازسازی تمدنی آفرینش هستیم و به سمت تمدن واقعی و نهایی اسلام می‌رویم، دوباره ما جمع بین علم و دین و فلسفه را شاهد خواهیم بود و در نتیجه آن امنیتی که انسان از علم در همه سطوح مختلفش توقع دارد قاعدتاً باید آشکار شود.

اما از سوی دیگر علمی که خودش را از مبدا و معاد خلاص کرده و فقط در سطح ظاهر ادعای انحصار کرده و بقیه جنبه‌های معرفتی را به کنار زده و انکار کرده، قاعدتاً این علم نمی‌تواند برای ما امنیت ایجاد کند و پاسخ سوال‌های ما را بدهد. به نظر می‌رسد که اگر آن الگوی معرفتی تمدن اسلامی اندک اندک در اثر همین تذکرات و اتفاقاتی که در جهان معاصر می‌بینیم، اتفاق بیفتد ما قاعدتاً باید بتوانیم به علم –به معنای علمی که تا باطن خلقت رسوخ می‌کند- اعتماد کنیم.

*در تاریخ نگاری عامیانه سکولار قضیه‌ای به این صورت وجود دارد که گویا مرگ سیاه و نومیدی انسان قرون وسطایی از مسیح و کلیسا و مرگ نیمی از اروپا، تأثیر خیلی مهمی در گریز انسان از دین و آغاز مدرنیته داشته است. هرچند این قضیه با وقایع تاریخی نمی‌خواند، اما می‌تواند ما را به این گزاره رهنمون کند که بحران کرونا-که ممکن است بیش از جنگ جهانی دوم مرگ به دنیای انسان‌ها بیاورد- ممکن است سبب گریز مشابهی از علم شود یا لااقل به مذهب پرستش علم نقطه پایان بگذارد، نظر شما در این باره چیست؟ اکنون طبیعت قدرتش را به رخ ما انسان‌های از خود مطمئن می‌کشد اما پس از پایان بحران، همه چیز به روالِ طبیعی بازمی‌گردد و ماجرایی دیگر آغاز می‌شود. آیا هر تجربه‌ای از این دست، باعث نمی‌شود ما بازهم، از تمدن مدرن، بیشتر قطع امید کنیم؟

اتفاقی که در تمدن مدرن افتاد، انحصارطلبی ای بود که اثبات گرایان عَلَم کردند، یعنی منابع شناخت و معرفت را منحصر در تجربه و حس کردند و بقیه موارد را کاملاً انکار کردند. این مسئله یک شکاف جدی در معرفت بشری ایجاد کرد و تمدنی هم که بر اساس آن تعریف شده باشد نمی‌تواند همه مسائل بشر را جواب دهد و نهایتاً به سقوط منتهی می‌شود، اتفاقی که برای خیلی از تمدن‌ها افتاده است

تاریخ قرون وسطی واقعاً به کار بیشتری نیاز دارد برای اینکه بدانیم چه اتفاقی افتاد و چه میزان کوتاهی مسیحیت آن دوره مؤثر بود و چه میزان برنامه ریزی هایی که دشمنان برای تغییر شکل مسیحیت و مناسب کردن آن با نوع تمدن مبتنی بر سرمایه داری و پوزیتیویسم انجام داده اند، مؤثر بوده است. به نظر، دومی محتمل‌تر است ولی به هر حال نباید ضعف‌های کلیسا را نادیده بگیریم. به هر حال کلیسا ارتباط واقعی اش را با مسائل زندگی مردم قطع کرده بود یا اندک اندک رها کرد و به علوم تجربی نپرداخت و خود را منحصر به علومی کرد که به زندگی مردم ربطی نداشت و این درس مهمی برای ما و مراکز علمی ما می‌تواند باشد که جدا شدن از مسائل مردم و مسائل واقعی جامعه نتیجه‌ای جز سقوط در بر ندارد.

به هر حال اتفاقی که در تمدن مدرن افتاد، انحصارطلبی ای بود که اثبات گرایان عَلَم کردند، یعنی منابع شناخت و معرفت را منحصر در تجربه و حس کردند و بقیه موارد را کاملاً انکار کردند. این مسئله یک شکاف جدی در معرفت بشری ایجاد کرد و تمدنی هم که بر اساس آن تعریف شده باشد نمی‌تواند همه مسائل بشر را جواب دهد و نهایتاً به سقوط منتهی می‌شود، اتفاقی که برای خیلی از تمدن‌ها افتاده است.

این به معنای یک پیش بینی یا زودقضاوت کردن در مورد سقوط تمدن غرب نیست. تمدنی که در بحران‌ها نتواند پابندهای خود را نجات دهد و برای آن پاسخ داشته باشد، این تمدن سقوط کرده است، حتی اگر ساختارهای آن تا مدت‌های طولانی بعد از این هم بتواند باقی بماند. از جمله اینکه تمدن غرب اگرچه سال هاست که مرده است، اما حیات خود را در قالب رسانه‌ها به انسان‌ها می باوراند. البته خود همین رسانه‌ها در این بحران‌هایی که اتفاق می‌افتد، کم کم دارند اعتبار خود را از دست می‌دهند و مسئله به سمت یک آگاهی جهانی حرکت می‌کند.

*از آگامبن فیلسوف ایتالیایی نقل کرده اند که شیوع ویروس کرونا یک وضع استثنایی برای حکومت‌ها به وجود آورده است، اما این وضع به سیاستمداران نه فقط مجال و فرصت اعمال قدرت نمی‌دهد بلکه شاید بتواند سیاست را از میدان بیرون کند. آیا در شرایط کنونی سیاست از عهده مقابله با ویروس کرونا برمی آید؟

اولاً باید عرض کنم که حتماً ما باید در کشورمان و در سطح جهانی متوجه باشیم که موضوع تعامل با مسئله کرونا یا مقابله با آن مسئله‌ای چند رشته‌ای و میان رشتگی است و حتماً سیاست گذاری این پدیده فقط صرفاً یک امر پزشکی نیست و به نظر می‌رسد که ما این ضعف را در تعامل با این ویروس و شیوع آن داریم.

با فرض اینکه سیاست یک سیاست عمومی است که می‌خواهد همه حوزه‌ها را به استخدام خود در بیاورد و از همه کمک بگیرد ما باید یک تفکیک بین سیاست به معنای مدرن و آنچه در کشورهای غربی شاهد آن هستیم و آنچه ما به عنوان سیاست دینی -که سیاست گذاری فرهنگی و تمدنی از آن ناشی می‌شود- قائل شویم. ما از جای دیگری جز سیاست به این معنا نمی‌توانیم وارد تعامل با مسئله شویم. این همان سیاست تطهیر شده و مطهری است که ذیل حکومت و تمدن اسلامی و با در نظر گرفتن همه جنبه‌ها مطرح می‌شود.

*سید حسن نصرالله بیان کرده، تأثیرات شیوع ویروس کرونا بزرگ‌تر از جنگ جهانی اول و دوم است و چه بسا که با این بحران، یک نظم جهانی جدید بروز کند؛ چرا که آن‌چه رخ داده تمامی دنیا را در برگرفته و امروز با بحث و جدل‌های فرهنگی، دینی، عقایدی و فلسفی مواجه هستیم. نظم جهانی جدید پساکرونا چگونه خواهد بود؟

ما باید سبک زندگی مان را بر اساس آنچه در آینده ما دیده شده، تنظیم کنیم، اندیشه‌هایمان باید بازنگری شود و ساختارها و… باید تغییر کند. کرونا به عنوان یک مقدمه آمده تا به ما نشان دهد که چه جنبه‌هایی از زندگی مان اشتباه است و چه جنبه‌هایی از زندگی ما متناسب آن تمدن نوینی که پیش روی ما قرار دارد نیست و باید اصلاح شود

ما باید مقداری صبر کنیم تا ببینیم تأثیری که کرونا بر جامعه جهانی می‌گذارد، چگونه خواهد بود و بعداً جهت گیری کلی خودمان را بیان کنیم. قطعاً کرونا تأثیر خواهد گذاشت و به میزانی که تأثیر می‌گذارد، تغییر ایجاد خواهد کرد. اگر بعد از یک دوره‌ای ما این بحران را پشت سر بگذاریم و انگار نفسمان را مدتی حبس کرده بودیم و بخواهیم دوباره به زندگی قبلی باز گردیم، طبیعتاً این تأثیر ناچیز خواهد بود و بنا بر سنن الهی ما یک بار دیگر این امتحان را به شکل سخت‌تری باید پس می‌دهیم. ولی اگر این اتفاق یا از جهت شدت یا از جهت میزان آگاهی ای که برای ما ایجاد می‌کند، بتواند در زندگی و اندیشه و در سبک زندگی ما تغییراتی ایجاد کند، قاعدتاً ما توانسته ایم جلو برویم. اگر ما توانستیم تغییراتی در رفتار و اندیشه مان مطابق آنچه خداوند قصد دارد ایجاد کند، ایجاد کنیم طبیعتاً جلو رفته ایم وگرنه یک موقع دیگری دوباره این ابتلاء را باید پس بدهیم.

رفتن به سمت تمدن نوین اسلامی جز از این طریق شدنی نیست. ما باید سبک زندگی مان را بر اساس آنچه در آینده ما دیده شده، تنظیم کنیم، اندیشه‌هایمان باید بازنگری شود و ساختارها و… باید تغییر کند. کرونا به عنوان یک مقدمه آمده تا به ما نشان دهد که چه جنبه‌هایی از زندگی مان اشتباه است و چه جنبه‌هایی از زندگی ما متناسب آن تمدن نوینی که پیش روی ما قرار دارد نیست و باید اصلاح شود.

اگر ما این مسیر را شروع کنیم انتهایی جز پدیده شریف ظهور در انتظار ما نخواهد بود که از طریق استقرار تمدن نوین اسلامی انجام می‌شود.

حقایق در حال ظاهر شدن است. ما در زیارت روز جمعه می‌خوانیم «وظهور الحق علی یدیک» حق در حال آشکار شدن است و به نظر می‌رسد همین اتفاق باعث شد یک لایه بسیار نازکی از روی جوامع اروپایی و آمریکایی را کنار بزند که سرآمد تمدن غرب بودند. این یک نوع ظهور است و یک نوع آشکارسازی حقایقی است که وجود دارد.

خیلی از جوامع اندک اندک متوجه می‌شوند که از سوی دولت‌های استکباری چه ظلم‌هایی بر مردم می‌رود. خب این اتفاقات به معنی ظهور است یعنی حق در حال ظاهر شدن است و ما امیدواریم که آن اتفاق بسیار بزرگ و نظم جدیدی که در جهان باید حاکم شود، زودتر رقم بخورد.

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک