بارسلونای مشهد با هدایت اکبر!

چند روایت درباره حیات تیمی از دهه ۶۰ مشهد که میثاقیان با آن وارد دنیای مربیگری شد

مرتضی اخوان – «پرس می‌کردیم، وقتی پرس مُد نبود» این جمله را اکبر میثاقیان یکی از عناصر هویتی باشگاهی می‌گوید که در اواسط دهه ۶۰ تشکیل شد و در روز‌های اوجش فوتبال تماشایی را به نمایش می‌گذاشت. تیم فوتبال آزادی یکی از تیم‌های خاطره‌ساز فوتبال مشهد است که بچه‌های آن‌ور پُل طلاب را به حرارت مهیج فوتبال جذب می‌کرد؛ تیمی که تا اواسط دهه ۷۰ هم پابرجا بود، اما مشکلات مالی و نبود اسپانسر سبب شد تا آرام‌آرام بازیکنانش جذب باشگاه تازه‌تأسیس شهرداری شوند و بعد هم آزادی محو در تاریخ شود. آنچه در ادامه از نظر خواهید گذراند، چند روایت معتبر از زبان آن‌هایی است که پوست و گوشت و استخوانشان با آزادی عجین شده است و حالا در مرور خاطرات آن تیم حرف‌های زیادی برای گفتن دارند.

آغاز راه آزادی
خط جغرافیایی پُرفوتبالیست درست به ۲ نیم تقسیم می‌شود؛ بچه‌های طبرسی و طلاب. منطقه فوتبال‌خیزی که کم چهره به فوتبال شهر و حتی کشور معرفی نکرده است. مردان آزادی از نیمه آن‌ور پُل فوتبال شهر را به تسخیر خود درآوردند؛ تیمی که در اواسط دهه ۶۰ به‌همت مرتضی شفیعی و علی غلامپور تشکیل شد. مردان محله طلاب با اندیشه‌های بزرگ فتح فوتبال در شهری که در آن دوران تیم‌‎های بزرگی، چون ابومسلم، پیام، توربو، هواپیمایی و… را داشت. شاید نقطه شروع شناخت آزادی، صعود این تیم به‌همراه اکبر میثاقیان از لیگ دسته دوم فوتبال مشهد به بالاترین سطح فوتبال شهر یعنی لیگ‌یک بود. محمد بابایی، پیش‌کسوت تیم فوتبال آزادی دراین‌باره می‌گوید: آن سال به‌همراه پیام، ۲۲ بهمن و ۱۷ شهریور به لیگ دسته‌یک صعود کردیم. جایی که رقابت با تیم‌هایی، چون ابومسلم و توربو آغاز راه پُرماجرای آزادی تلقی می‌شد.

سرمربی‌ای که خودش بازیکن بود
اکبر میثاقیان، سرمربی آزادی، یکی از نقاط پُررنگ تاریخ این باشگاه است؛ مردی که در روز‌های کاپیتانی ابومسلم و بعد از سال‌ها افتخار با این تیم از جام تخت جمشید تا لیگ قهرمانی کشور، تصمیم گرفت هم‌زمان با سال آخر فوتبالش در جمع قرمز‌ومشکی‌‎های دوست‌داشتنی شهر در تیم آزادی هم کار مربیگری کند. ورود او به عرصه مربیگری آن‌قدر هیجان‌انگیز بود که جوانان ماجراجوی آزادی توانستند در همان سال اول به لیگ دسته‌یک صعود کنند. میثاقیان در لیگ‌یک هم‌زمان با بازی برای ابومسلم، سرمربیگری آزادی را نیز برعهده داشت. نکته جالب اینکه سرمربی ابومسلمی آزادی در دیدار رودر‌روی این ۲ تیم بعد از چیدن ترکیب تیمش، به روی سکو‌ها می‌رفت و نه برای ابومسلم بازی می‌کرد و نه کنار نیمکت آزادی می‌ایستاد. این یک توافق اخلاقی و حرفه‌ای میان ۲ باشگاه بود.

نمایش مهیج تیم اکبر
فوتبال آزادی یکی از ویژگی‌های عجیب این تیم قدیمی است. وقتی با پیش‌کسوتان و کارشناسان فوتبال شهر که فوتبال این تیم را در اواخر دهه ۶۰ دیده‌اند، صحبت می‌کنیم، همگی به نمایش مهیج و زیبای آن اشاره دارند. محمد بابایی دراین‌باره می‌گوید: آزادی تیمی بود که فقط پیراهنش شبیه لباس بارسلونا نبود و در نوع بازی هم نمایشی جذاب داشت. آن‌موقع توپ را با ۳ ضرب به دروازه حریف می‌رساندیم و این واقعا شگفت‌انگیز بود. اکبر میثاقیان هم دراین‌باب اظهار می‌کند: تیمی داشتیم که شاید باور نکنید؛ اما سال ۶۸ عین بارسلونا بازی می‌کردیم. آن‌موقع پرس می‌کردیم، وقتی پرس مد نبود! می‌گفتم اگر توپ را نگیرید، می‌کشمتان. بچه‌‎ها هم مجبور بودند بدوند. ۲۰ پاس متوالی به هم می‌دادیم! علی الهی، یکی دیگر از بازیکنان آن نسل تیم آزادی بود که دراین‌باره خاطرنشان می‌کند: آزادی به‌معنای واقعی کلمه، فوتبالی زیبا بازی می‌کرد.

محبوبیت در زمین گمرک
تیم آزادی در زمین گمرک کنار ریل راه‌آهن تمرین می‌کرد. حضور اکبر میثاقیان، ستاره آن‌سال‌های ابومسلم، روی نیمکت این تیم هم باعث شده بود تا هواداران زیادی جذب این تیم شوند؛ تاجایی‌که حتی تماشاگران ابومسلم هم به تماشای تمرینات و بازی‌های آزادی می‌آمدند. محمد بابایی، پیش‌کسوت فوتبال مشهد، دراین‌باره می‌گوید: تیم آزادی را همه دوست داشتند. همیشه ابومسلمی‌ها به‌خاطر اکبر هم که شده، سر بازی‌های ما می‌آمدند و تیم را تشویق می‌کردند. اکبر میثاقیان نیز دراین‌باره می‌گوید: وقتی مردم دیدند اکبر میثاقیان مربی تیم شده است، خودشان می‌آمدند. من مربی شدم، خیلی استقبال کردند. وقتی می‌گفتند آزادی بازی دارد، تماشاچیان ابومسلمی هم می‌آمدند و بازی‌های من را می‌دیدند. وی می‌افزاید: آن‌موقع برای انتخاب بازیکن نیازی به تست نداشتیم. آن‌قدر محله راه‌آهن بازیکن زیاد داشت که نیازی به تست نبود.

ژیانی که یک باشگاه بود!
اکبر میثاقیان، سرمربی وقت آزادی، که هنوز در قواره یک بازیکن برای ابومسلم به میدان می‌رفت، یک اتومبیل ژیان داشت؛ ماشینی که به اذعان خودش و هم‌دوره‌ای‌هایش صندوق عقب آن باشگاه آزادی بود! میثاقیان می‌گوید: آن‌موقع یک ژیان زرد داشتم که هم پلوسش خراب بود و هم لاستیک‌هایش را باید هی عوض می‌کردم. توپ‌های تمرین را صندوق عقب ژیانم می‌گذاشتم و سر تمرین می‌آوردم. تازه بچه‌ها را هم سوار ماشینم می‌کردم.

مسئله‌ای که محمد بابایی هم به آن اشاره می‌کند و می‌گوید: آن‌موقع امکانات نداشتیم و رسما باشگاه آزادی صندوق عقب ماشین اکبرآقا بود. ۴ تا توپ و یک تلمبه که از ۴ تا توپ هم ۲ تای آن همیشه پنچر بود. علی الهی هم که یکی از بازیکنان جوان آن تیم آزادی بود، می‌گوید: آن‌موقع من بازیکن جوانان آزادی بودم که میثاقیان گفت سر تمرین بزر‌گ‌سالان هم بیا و من را بازی می‌داد؛ چون سنم کم بود، همیشه اکبرآقا من را با ژیان سر تمرین می‌برد و می‌آورد.

درس‌های مربیگری در آزادی
اکبر میثاقیان درباره روز‌های سرمربیگری در تیم خاطره‌انگیز آزادی می‌گوید: در ابومسلم بازی می‌کردم. سال ۶۷ علی غلامپور سرپرست تیم آزادی بود و در بیمارستان امام‌رضا (ع) کار می‌کرد. او به من پیشنهاد سرمربیگری آزادی را داد که اگر نمی‌‎گفت و من سر تیم آزادی نمی‌رفتم، شاید اصلا مربی نمی‌شدم. هم‌زمان با بازی در ابومسلم، رفتم در آزادی مربی شدم. وی می‌افزاید: طوری شد که من عاشق کار مربیگری شدم؛ چون سال‌های آخر فوتبالم بود و موقع خوبی به کار مربیگری چسبید. آن تیم برایم خیلی جذاب بود؛ چون نقطه شروع مربیگری‌ام بود. میثاقیان با تأکید بر اهمیت مربیگری در تیم آزادی اظهار می‌کند: مربیگری‌ام را از یک تیم لیگ استانی آغاز و از پایین شروع کردم، برعکسِ الان که همه دوست دارند یکهو از لیگ برتر شروع کنند. مربیگری خیلی سخت است. آزادی برای من مثل یک دبیرستان بود که بعد از مربیگری آن به دانشگاه آمدم. شاید اگر می‌خواستم در رختکن حرف بزنم، خجالت می‌کشیدم؛ اما تیم آزادی به من کمک کرد تا حرف‌زدن را یاد بگیرم. با دستانم چطور بازی کنم، کی عصبانی بشوم، کی صبور باشم و…. همه این درس‌ها را در آزادی گرفتم. ۳ سال با این تیم بودم و برای من یک کلاس مربیگری بود.

یک مشت ستاره و تیمی که تمام شد
علی الهی، محمد بابایی، حسین حشمتی، مجید بشاورد و… تنها چند نام از ستاره‌هایی هستند که در تیم آزادی بازی می‌کردند و بعد از آن بود که به فوتبال مشهد معرفی شدند و هر کدامشان به‌نوعی راه پیشرفت در پیش گرفتند. محمد بابایی می‌گوید: تیم آزادی همه‌اش رفاقت بود و اگر نبود به‌خاطر مسائل کاری، شاید از این تیم جدا نمی‌شدم. آن‌موقع پیام زیرمجموعه مخابرات بود و به من گفتند به پیام بیا تا استخدام اداره پست شوی. من هم از بچه‌های آزادی اجازه گرفتم و به‌خاطر آینده زندگی‌ام به پیام رفتم.

آینده برای آزادی، آرام‌آرام با مشکلات مالی و نبود اسپانسر گره خورد. تیم در مقطعی برای تأمین هزینه‌هایش به بنیاد مستضعفان سپرده شد و به «پیروزی» تغییرنام داد و بعد از آن هم بازیکنانش در اواسط دهه ۷۰ رفته‌رفته جذب تیم تازه‌تأسیس شهرداری شدند و باشگاه آزادی برای همیشه در تاریخ فوتبال این شهر تمام شد.

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک